آسمان هفتم

فراموش کن آنچه را که نمی توانی به دست بیاوری و بدست آور آنچه را که نمیتوانی فراموش کنی

آسمان هفتم

فراموش کن آنچه را که نمی توانی به دست بیاوری و بدست آور آنچه را که نمیتوانی فراموش کنی

دکتر علی شریعتی


          خوشبختی ما در سه جمله است.

                                  تجربه از دیروز, استفاده از امروز ,امید به فردا ...

           ولی ما به سه جمله دیگر زندگی مان را تباه میکنیم.

                                                                 حسرت دیروز, اتلاف امروز, ترس از فردا.



تئوری


آیا ما در یک صافی کهکشانی زندگی می‌کنیم؟


سیاهچاله‌های آشنای کهکشانی همچنان می‌توانند باعث ایجاد بهت و حیرت برای فیزیکدانهای تئوریست شوند. یک سیاهچاله‌ی فضایی می‌تواند زمانی که یک ستاره‌ی بزرگ آتش می‌گیرد و محو می‌شود، تشکیل گردد. هسته‌ی آن بر اثر جاذبه‌ی درونی فراوان، به دو نیم تقسیم می‌شود. اگر جسم به لحاظ شکلی، کروی باشد، آنگاه همه‌ی مواد تجزیه‌شده از ریشه با نسبتهای مساوی به سمت مرکز هندسی هسته، ریزش می‌کنند در نتیجه مقدار میدان چگالنده و میدان جاذبه به بی‌نهایت میل خواهد کرد. تا زمانی که جاذبه، خود را به عنوان تاروپودی از هندسه‌ی مکانزمان معرفی می‌کند، میزان خمیدگی و پیچش این دو بعد یعنی زمان و مکان، به بی‌نهایت میل خواهد کرد و برای زمان – مکان یا هر دوی آنها، یک خط مرز و محدوده خواهد ساخت. ریاضیدانها، این پدیده را تکین یا فردیت می‌نامند.
هیچ کس نمی‌داند که از این فردیت‌ها، چه چیزی حاصل می‌شود. آیا فضا-زمان، همانجا به پایان خواهد رسید یا این فردیتها به از کارافتادگی نظریات ما منجر می‌شوند؟ اگر زمان – مکان مرز و حدودی داشته باشد، آنگاه پیش‌بینی کردن حاصل آن نیز غیرممکن خواهد بود. از آنجایی که پیش بینی و فلسفه‌ی جبر و تقدیر، پایه‌ی همه‌ی تصاویر علمی و منطقی از جهان حاضر را تشکیل می‌دهد، فردیتها می‌توانند پا را از مرزهایی فراتر بگذارند که علم نمی‌تواند.
وقتی یک سیاهچاله‌ی فضایی، حاصل یک تفرد را در بربگیرد، آن دیگر پوشیده و مستور می‌شود و دیگر تهدیدآمیز نیست. در 1967، راجر پنروز، فرضیه‌ی “سانسور فضایی” را مطرح کرد. در این فرضیه، اعتقاد بر این بود که همه‌ی تفردهای ایجادشده بر اساس کاهش جاذبه، قاعدتاً توسط سیاهچاله‌های فضایی پوشیده می‌شوند و در نتیجه برای ما غیرقابل مشاهده هستند. راه چاره نیز غیرقابل دسترسی بود یعنی وجود تفردهای ناپوشیده که می‌توانند باعث اتفاقاتی بدون توجیه و دلیل منطقی و عقلانی شوند.
سپس چند سال بعد، استفان هاوکینگز، یک پیچیدگی دیگر در مورد این مساله را نیز مطرح کرد. او متوجه شد که سیاهچاله‌ها، امواج گرمایی از خود منتشر می‌کنند و به آرامی تجزیه می‌شوند. تئوریسین‌های فیزیکی، آنچه که ممکن بود در پایان اتفاق بیفتد را اینگونه تصور کردند: آیا این تبخیر و تبدیل در نهایت، تفردهای موجود در دل سیاهچاله‌ها را نمایان و بی‌پرده خواهد کرد؟
این مساله در مباحث مربوط به تئوری اطلاعات نیز به شکلی دیگر مطرح شد. وقتی ستاره‌یی از یک سیاهچاله برمی‌خیزد، محتوای اطلاعات جزیی ستاره (مانند تعداد اجزا و ذره‌هایی که از آن تشکیل شده است و از هر نوع ذره و قسمت، چند تکه عضو در ستاره به کار رفته) برای یک ناظر بیرونی، غیرقابل مشاهده خواهد بود.
در نتیجه زمانی که یک سیاهچاله‌ی فضایی از بین می‌رود، آیا اطلاعات بر اثر نوعی از تابش که هاوکینگز مطرح کرد، دوباره برمی‌گردند؟ این سیاهچاله‌ها به نظر می‌رسد به وضوح در همه‌جای جهان هستی وجود دارند و حاضر هستند. اگر پیچ‌ و تابهای موجود در حفره‌های ماری (حفره‌های تکینی) باعث آشکار شدن یک چاله‌ی جدید در بعد فضا – زمان می‌شوند، پس می‌توان نتیجه گرفت که جهان هستی مثل یک کف‌گیر یا صافی فضایی در حال نشست کردن است؟ اگر اینگونه است، پس محتویاتش به کجا می‌روند؟


نوع شیاطین

انواع شیطان:

گرچه در اذهان عموم مردم لفظ شیطان اشاره به فرد خاصی به نام ابلیس است که در اثر نافرمانی خداوند از درگاه الهی رانده شد.

اما حقیقت این است که شیطان دو نوع است:
  - ۱    
شخصی‏
- ۲
  وصفی‏
داستان سجده نکردن ابلیس بر حضرت آدم و سرپیچی از فرمان الهی از نوع اول است و شیطان وصفی نوعی از شیطان است که صفات و ویژگیهای شیطان در او هست و این نوع شیطان هم در جن وجود دارد و هم در انس. بنابراین شیطان مفهوم وسیعی دارد که می‏شود آنرا در مورد هر موجود طغیانگر و هر قدرت بدکار و فتنه انگیزی به کار برد.
قرآن هشدار می‏دهد که:
وسواس خناس تنها در میان یک گروه، جماعت و یا در یک قشر، و یک لباس خاص نیست بلکه در میان تمام جن و انس وجود دارد. در هر لباس و جماعتی یافت می‏شود بنابراین باید مراقب همه آنها بود، او لشگریان زیادی از جنس جن و انس دارد و نام شیطان بر همه آنها اطلاق می‏شود، همچون سردمداران کفر و ظلم و شرک و مفسدان و دوستان ناباب و همنشینان منحرف و نویسندگان و گویندگان فاسد و وسایل ارتباط جمعی وسوسه گر.
بلکه گاهی در میان شیاطین انسی افرادی پیدا می‏شوند که از شیاطین جن بدترند. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که به ابوذر فرمود: «هل تعوذت بالله من شر شیاطین الجن و الانس؟» آیا از شر شیاطین جن و انس به خدا پناه برده‏ای؟ عرض کرد آیا شیاطینی از انسانها نیز وجود دارد؟
حضرت فرمود: «نعم هم شر من شیاطین الجن»: «بله آنها از شیاطین جن بدترند

ناله شیطان

شیطان در چند جا زوزه کشید؟

اول، وقتی که حضرت آدم (علیه السلام) توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت

هنگامی که او از بهشت اخراج شد، دویست سال گریه کرد تا اینکه جبرئیل نازل شد و گفت: ای آدم! آن اسامی که بر ساق عرش نوشته بود بخوان و خدا را به آن‌ها قسم بده تا توبه‌ات قبول شود و آن‌ها را به آدم یاد داد. چون حضرت آدم خدا را نافرمانی کرد و از بهشت بیرون آمد، شیطان خوشحال که آدم همانند او از بهشت رانده شده است؛ ولی آدم با توجه به خدا توبه‌اش پذیرفته شد. این‌جا شیطان ملعون چنان از سوز دل ناله کرد که ملائکه آسمان و زمین را متوجه کرد و همه او را لعنت کردند.

دوم، روزی بود که حضرت یوسف از دست زلیخا گریخت،

 وقتی زلیخا یوسف را خرید، عاشق او شد و او را در سالن شاهی برد و درها را بست، شیطان خوشحال شد که پیغمبر‌زاده را در مجلس خلوتی جمع کرده، یوسف زنا می‌کند، و نامش از مرتبه نبوت محو خواهد شد! هنگامی که یوسف فرار کرد و خود را نجات داد، بر مقام و مرتیه او افزوده می‌شود – این بود که شیطان از سوز دل ناله‌ای کرد که ملائکه صدای او را شنیدند و لعنتش نمودند.


سوم، در عید غدیر خم

 وقتی که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را به خلافت نصب کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» بعد فرمود: ای مردم! دوستی علی حسنه ست. با دوستی و ولایت علی هیچ گناهی مانع از رفتن به بهشت نمی‌شود. در این هنگام شیطان از دل پردرد خود ناله‌ای کشید و گفت: از این پس چه کنم و چاره من چیست؟ اولاد خود را جمع کرد و گفت: تا می‌توانید مردم را به شک  اندازید. محبت و ولایت و دوستس علی را چنان بر مردم مشتبه کنید که او را به خدایی باور کنند و از راه غلو به جهنم بروند. و عده‌ای از راه و روش او برگردند و جهنمی شوند.


چهارم، روز عاشورا

 بسیار زحمت کشید تا زمینه‌ای فراهم کند به طوری که همه لشگر عمر سعد علیه امام حسین(علیه السلام) شوریدند و او را به قتل رساندند! آن‌گاه همه شیاطین، روی زمین پخش شدند و با شادی و خوانندگی ابراز خرسندی کردند. شیطان می‌گفت عجب خلق خدا را گمراه کردم. گاهی به صورت شمر و گاهی به صورت عمرسعد مردم را وا داشت تا بجنگد. سرانجام گفت: کار را درباره فرزندان آدم به پایان رساندم. آن چه مقصود من بود امروز دست‌گیرم می‌شود.

 جبرئیل پرسید: این همه سرخوشی تو برای چیست؟
گفت: به خاطر این که از زمان حضرت آدم تا کنون چنین حادثه‌ای واقع نشده و نخواهد شد.
بعد از آن‌که حضرت(علیه السلام) به شهادت رسید، درهای آسمان گشوده شدتا ملائکه، کربلا را ببینند. زمانی که شیطان باخبر شد خداوند چه ثوابی برای پیروان و زیارت کنندگان او قرار داده، از کرده خود پشیمان شد و از روی حسرت و ندامت نعره‌ای کشید که جمیع ملائکه او را لعنت کردند. گفت: «واویلاه» قضیه برعکس شد و مردم بیشتری داخل بهشت شدند.


پنجم، روزی که بهشت بر او حرام شد و به زمین آمد

 از ناراحتی فریادی زد که، چرا از آن مقام قرب و جمع ملائکه رانده شده و باید در زمین تنها باشد.


ششم، وقتی تکبر نمود و آدم را سجده نکرد

 خداوند و جمیع ملائکه او را لعن کردند. او از حسرت و دوری از بهشت و از دست رفتن حسنات و عبادت‌هایش فریادی کشید.


هفتم، وقتی که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) به پیامبری مبعوث شد و مردم را از نادانی و گمراهی و جهنم نجات داد و به سوی بهشت رهنمون ساخت، زوزه‌ای کشید.


هشتم، زمانی که آیه توبه نازل شد مبنی بر اینکه انسان اگر گناهی کند یا ظلمی به خود و دیگران روا دارد و سپس خدا را بخواند و طلب استغفار نماید، خداوند تمام گناهان او را می‌بخشد.

 در این موقع شیطان فریادی کشید و ناله زد به طوری که تمام بچه شیطان‌ها دور او جمع شدند و احوال او را پرسیدند؟ گفت: آیه‌ای نازل شده که خدا تمام گناهان را می‌بخشد و زحمات ما باطل می‌شود.


نهم، بعد از تولد حضرت عیسی(علیه السلام) وقتی می‌خواست به آسمان رود، فرشتگان به دستور خداوند او را سنگ‌باران نمودند و از آسمان چهارم برگرداندند.

دهم، وقتی که آخرین پیامبران (حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)) پا به عرصه وجود گذاشت ناله او بسیار سوزناک بود.

یازدهم، وقتی سوره مبارکه «حمد نازل شد فریادی زد و یاران خود را فرا خواند و داستان آمدن سوره را بیان کرد. به او گفتند: ای عزرایل! چرا از نازل شدن این سوره نالیدی!؟

گفت: من در لوح محفوظ دیدم که نوشته بود، اگر بنده‌ای از بندگان خدا در تمام طول روز گناه کرده باشد و پیش از آن که آفتاب غروب کند، طهارت بگیرد و سه مرتبه این سوره را بخواند، به برکت آن، همه گناهانش آمرزیده می‌شود و بدون واسطه از میان عرش ندایی آید که این بنده من! گناهانت را آمرزیدم و اسم تو را در دفتری که اسم صالحان را در آن نوشته‌ام ثبت کردم.